یه داستان قرآنی هست، از مردمی که جزو امّت برتر تاریخ نبودن، جزو امت پیامبر صلّی الله علیه و آله نبودن ولی وقتی ماجراشون رو خوندم پیش خودم گفتم واقعا امت پیامبرص هم بعد از مرگ ایشون چنین دینداریِ افسانهای کردن؟ یا نه؟ داستان رو با نفرین خداوند بر اصحاب اخدود آغاز میکنیم قُتِلَ أصحابُ الأخدود» بروج، ۴ نفرین و مرگ بر اصحاب اخدود اینها کسایی بودن که مؤمنین رو در یک گودال آتشین میسوزاندن در روزگاران قدیم پادشاهی بتپرست و جادوپروری بود که وقتی جادوگر بزرگ و ماهر سرزمینش پیر میشه به فکر جایگزین پیدا کردن میوفته جادوگر به پادشاه میگه شخص جوانی رو بفرست تا حادو بهش یاد بدم و جای خودم بنشونم پادشاه از بین نوجوانان یک نوجوان عاقل رو انتخاب میکنه و میفرسته تا جادو یاد بگیره اما این پسر در حینی که جادو یاد میگرفت به صورت اتفاقی با یک راهب آشنا میشه، پیش اون شخص هم خداشناسی و ایمان رو میآموخت یه روز یه جانور درّنده به شهر حمله میکنه و مردم رو اذیت میکنه پ
اشتراک گذاری در تلگرام